در باب اهمیت آینده پژوهی.

در باب اهمیت آینده پژوهی…
آینده پژوهی مهم است. دلایل زیادی برای این حرف دارم. اما یکی از مهم ترینشان این است که آینده پژوهی تنها رشته ای است که با استفاده خوبِ از آن تحقق آینده مطلوب برای کشور تضمین میشود. هر رشته ای اهمیت خاص خود را دارد. هر متخصصی به راحتی میتواند در باب اهمیت رشته تخصصی خود ساعت ها صحبت کند. اما آینده پژوهی یک طور دیگر است. آینده پژوهی یک هنر-علم-فناوری است. آینده پژوهی همه رشته ها را دور هم جمع میکند. آینده پژوهی فروتنانه در نقطه ای ورای دیگر رشته ها بر بلندایی می‌ایستد و مربیانه، نسبت به آینده مشترک حاصل از کارکرد همه شان در راستای شناسایی آینده های محتمل کمک میگیرد. در مقامی دیگر، آینده پژوهی مبتنی بر همین بی استقلالی حکیمانه و جامع نگری روش مند، به تجویز باید ها و نباید هایی میپردازد تا آینده های مطلوب تحقق پیدا کنند. چه برای یک شرکت باشد، چه برای یک کشور و چه برای جهان!. تا همین جای کار به نظر شما آیا این عالی نیست؟

باهم بینی علوم این روزها شده است آرزو. اما با آینده پژوهی میتوان با هم بینی و ارتباط بین علوم را محقق کرد و از آن در راستای حل مسائل واقعی کف جامعه استفاده کرد.

آینده پژوهی مبتنی بر فهم صحیح نسبت به آینده:
آینده پژوهی چشم را باز میکند. از ابهام می‌کاهد و آینده و احتمالاتش را بطور واضح در برابر دید قرار میدهد. آینده پژوهی از آنجا که اساسا موضوعش آینده است، نیازمند دستیابی به فهمی صحیح در مورد آینده است. یک حرف مهم در این راستا این است که ما هرگز نمیتوانیم با قطعیت درباره آینده سخن بگوییم؛ و آینده همواره شامل ناقطعیت هاست. تا این لحظه از زندگی، همه ما حتما این موضوع را درک کرده ایم که همواره ممکن است اتفاقی غیر قابل پیش بینی تمام برنامه های ما را دست خوش تغییر کند. البته ما در مورد قواعد به ظاهر! محتوم علمی مثل جوشیدن آب در دمای ۱۰۰ درجه، در فشار ثابت، بحث نمیکنیم. بحث در مورد پیچیدگی های در هم تنیده فضای واقع زندگی است. ماجرا مربوط به هر احتمال قابل باور و محتملی است که به هر شکل بر سر راه رسیدن به اهدافمان پیش می‌آید و باعث تحقق آینده ای خاص می‌گردد. آینده ای که یا آن را میخواهیم یا نمیخواهیم وشدت و ضعف این خواستن یا نخواستن ها، مبتنی بر «ارزش» های ماست. این جنس استدلال های ظاهرا بدیهی اما مهم و حکیمانه، که مثلا یکی بگوید: آینده این موضوع از چند حالت خارج نیست و بر فرض مثال یا الف میشود یا ب یا ج یا د، اساس کار آینده پژوهان است. این مفهوم مهم در آینده پژوهی بینش سناریویی نام دارد. همین که بگوییم آینده را نمیتوان بطور قطعی فقط یک حالت در نظر گرفت، بلکه همواره، مجموعه ای از سناریو ها پیش روی ماست، که ممکن است، مبتنی بر شرایطی که معمولا هیچ کدامشان در اختیار ما نیست، یک حالت محقق بشود.

تفکر سناریویی:
حتما در مورد تفکر سیستمی شنیده اید، پس در مورد تفکر سناریویی هم بشنوید. تفکر سناریویی حرف مهم و اصلی در رشته آینده پژوهی است. بینش صحیح در مورد آینده از منظر آینده پژوهان این است، که وقتی در مورد آینده حرف میزنیم، هرگز آن را یک حالت قطعی در نظر نگیریم. با این منطق ساده که: خوب شاید نشد!. شاید آینده الف رخ نداد و آینده ب رخ داد. شاید یکی از {الف، ب، ج، د…} رخ داد. پس یک قانون داریم. و آن هم این است که هرگز در مورد آینده به قطعیت سخن نگوییم. و با بدیل اندیشی و تفکر سناریویی آینده را مجموعه ای از سناریوها در نظر بگیریم که باید این چند قید را داشته باشند: اول باید: ممکن باشند، دوم باید: باورپذیر باشند، و سوم باید: محتمل باشند. در میان آینده های محتمل هم، حتما بعضی ها مطلوب و بعضی ها نیز نامطلوب هستند. پس در این مرحله باید از بعد «شناختی» آینده پژوهی خارج و به بعد «هنجاری» آینده پژوهی وارد شویم، و از آینده پژوهی بپرسیم: حالا چگونه میتوانم آینده مطلوبم را محقق کنم؟. احتمالا یک نقشه راه، یا یک بسته سناریویی یا مجموعه ای از تجویزها را پیش رویتان خواهد گذاشت.

مفهوم عدم قطعیت در آینده پژوهی:
برای درک مفهوم «عدم قطعیت» در آینده پژوهی، یک شهرآورد میان تیم های استقلال و پیروزی را تصور کنید، که نتیجه اش به این صورت از پیش معلوم است که: یا استقلال میبرد، یا پیروزی یا اینکه مساوی میشوند!. دستمریزاد، هنر کردی! این شد آینده پژوهی؟ تند نروید. با این که قرار نیست آینده پژوهی معجزه کند، فعلا میخواهم مفهوم عدم قطعیت را در آینده پژوهی واضح کنم. اما بطور کل آینده پژوهی اینچنین با «آینده» روبرو میشود و به ما نمیگوید که حتما استقلال پیروز میدان خواهد شد یا پیروزی. یعنی پیشگویی نمیکند. به ما نمیگوید که حتما این تعداد گل بین دو تیم رد و بدل خواهد شد. این درک و تصور از آینده پژوهی کاملا ناصحیح است. اما اگر نتیجه حاصله از بازی همین دو تیم را در قالب یک محور دو طرفه (فرضا محور x ها) در نظر بگیریم، یا به اصطلاح مدل کنیم، و در یک طرف آن نام پیروزی را بنویسیم و یک طرف دیگر آن، نام استقلال، هر حالتی از نتیجه نهایی بازی میتواند در قالب نقطه ای، در طول این محور نمایش داده شود. یعنی نتیجه این مسابقه پرشور و هیجانِ پیروزی یا باخت میان این دو تیم در قالب یک بردار ساده نمایش داده میشود. به نظرم این مثال به راحتی مفهوم عدم قطعیت را در ذهن جا می‌اندازد. اما وقتی که در یک پروژه واقعی آینده پژوهی درباره آینده‌ی موضوعی، پژوهش میکنیم، کار یقینا گسترده تر است. اول باید رصد گر و بینا نسبت به محیط باشیم؛ تمام فاکتورهای دخیل و موثر در موضوع را حتما ببینیم؛ بازیگرهای کلیدی تاثیر گذار را شناسایی کنیم؛ به خبرگان رجوع کرده و ابعاد پنهان موضوع را از زاویه دید تخصصی آنها شناسایی و بررسی کنیم؛ هر یک از گزاره های تاثیر گذار موضوع را مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم؛ به تشخیص سیگنال های ضعیف یا همان علامت های وقوع «رخدادهای با احتمال وقوع کم اما با تاثیر بالا» بپردازیم؛ عدم قطعیت های کلیدی را شناسایی کنیم؛ روش های مناسب انجام پژوهش را انتخاب کنیم؛ با طراحی یک سامانه آینده پژوهی جایگاه استفاده از روش های آینده پژوهی را در فرایند رسیدن به نتیجه طراحی کنیم؛ برای هر نقش، فردی متخصص، شایسته و مناسب برای انجام کار انتخاب کنیم؛ و سامانه را تا رسیدن به نتیجه های مطلوب مدیریت کنیم.

رصد یا پویش محیطی:
معمولا رصد یا پویش محیطی گام نخست پروژه های آینده پژوهی است. با پویش محیطی، ما به گردآوری داده ها و اطلاعات مورد نیاز فعالیت پژوهشی خود می‌پردازیم. پویش محیطی خود یک روش محسوب می‌شود که احتمالا در قالب یک فرایند از پیش تعریف شده، متناسب با ویژگی های پروژه ای که مشغولش هستیم، به روش های دیگری مثل «روند پژوهی،» «ترسیم چشم انداز،» «اولویت گذاری پابرجا،» «سناریو نویسی،» و «رهنگاشت» ورودی میدهد. هر چه کار به پایانش نزدیک تر می‌شود، این موضوع برای ما شفاف تر میشود که در چه زمانی باید چه اقدامی را صورت دهیم تا آینده مطلوب شوق انگیز و جذاب ما محقق گردد. پس سامانه آینده پژوهی که در واقع نقش آن انجام کار آینده پژوهی است، «ابهام» تحویل میگیرد، و «اقدام-زمان» پس میدهد.

منافع آینده پژوهی:
آینده پژوهی مه شکن است. ابهام زداست. تکلیف را معلوم میکند، راه رسیدن به آینده مطلوب را دو دستی در سینی نقره ای به شما تحویل میدهد. سازمان های ما امروز معمولا کور هستند. روندهایی را که مثل موشک، آینده آنها را تهدید میکنند، نمیبینند. اصلا چشم بینایی برای دیدن جریان خزنده تهدید و رخدادهای اثرگذار احتمالی آینده ندارند. آینده پژوهی این خدمت را به آنها میکند که این ها را برایشان مشخص بکند. چشمی بینا به سازمان هدیه کند. چشم که چه عرض کنم، اشعه ایکسی به سازمان بدهد که به کمکش بتوان احتمالات موجود در «جعبه سربسته آینده» را ببینید. یا در توصیفی دیگر یک تصویر ماهواره ای به شما میدهد که میتوانید از طریقش بر عرصه فعالیت خود تسلط و اشراف پیدا کنید. رقبا، بازیگران، ذی نفعان، روند ها، احتمالات و رخدادهای احتمالی در حال وقوع را بشناسید و تحلیل کنید.

اهمیت فهم دینی:
اما اگر بسته مبانی معرفتی دینی را نیز بر روی آینده پژوهی نصب کنید، قدرتش صد برابر میشود؛ به شما بصیرت میدهد؛ بهترین استعاره برای تبیین مفهوم بصیرت به نظر من استعاره «رادار» است. اینکه شما بتوانید چیزی را در صفحه رادار خود ببینید که دیگران با چشم غیر مصلح خود نمیتوانند ببینند و اگر در موردش با آنها حرفی بزنید به شما بخندند!. از نظر من رادار ما «قرآن» است. قرآن به ما محکم میگوید که اگر فلان کنید فلان میشود. مثلا اگر خدا را یاری کنید خدا شما را یاری خواهد کرد و اگر خدا کسی را یاری کند هیچ کس توان پیروزی بر او را ندارد. مجموعه ای از قواعد شرطی در قرآن وجود دارد که تحت عنوان سنت های الهی شناخته میشوند. قواعدی که با اطلاع از آنها به شرط وجود ملکه ایمان در شخص، به راحتی میتوان با قطعیت به عواقب بسیاری از امور پی برد. البته هر چقدر فهم اسلام شناسانه بیشتر باشد بیشتر میتوان پی برد. با این دیدگاه حتی نگاه سناریویی هم نمیخواهد، بلکه میتوان با قطعیت درباره آینده به اطلاع رسید. اینکه عاقبت جریان حق چه چیزی خواهد بود و عاقبت جریان باطل چه چیز، به مدد قرآن از پیش معلوم است. پس اگر شما یک آینده پژوه در سازمان دفاعی نظام باطل آمریکا هستید، هر طور هم که عمل کنید و با بهترین امکانات و توانایی ها تمام دانش آینده پژوهی را در خدمت اهداف امریکا به کار بگیرید، باز هم نتیجه از پیش معلوم است. شما نصرت الهی را در اختیار ندارید. شما باطلید و باطل از بین خواهد رفت. شما ظالمید و ظلم ظالم منتج به نابودی خود او خواهد شد. اما در نظام مقدسی که از اساس بنا را بر حق گذاشته، بر خوب چیزی سرمایه گذاری کرده است. پیروزی او حتمی است چه با آینده پژوهی چه بی آینده پژوهی. البته خداوند قطعا به تلاش های مجاهدین سنگرهای یاری کننده حق، چه در عرصه آینده پژوهی و چه غیرِ آن برکت و ضریب مضاعف میدهد. وقتی که ابرقدرت عالم یعنی خداوند پشت سر تو باشد در هر شرایطی پیروزی و این مسأله به تو آرامش میدهد. در میدان نبرد هم که باشی «احدی الحسنیین» را داری، یعنی یکی از دو خیر: یا پیروزی یا شهادت، که هر دو عالیست.

قیمت و علت گرانی پروژه های آینده پژوهی:
اجرای پروژه های آینده پژوهی گران و پرهزینه است. اما گیرم ۷۰۰ میلیون تومانی هزینه به شما تحمیل بکند؛ اما در وجوبش، در لزوم استفاده اش، ذره ای نمیتوان شک کرد. این ۷۰۰ میلیون تومان فرضی هم صرف کار واقعی پرفشار یک تیم کارکشته و متخصصین طراز اولی میشود که فرضا در برهه ای ۶ ماهه به کار و فعالیت میپردازند.

دو بال آینده پژوهی:
باید این تصویر کلی را در ذهن داشته باشیم که اساسا آینده پژوهی دارای دو بال است که یک بال آن مربوط به «مفاهیم و بینش آینده پژوهی» و یک بال آن توجه به «روش های آینده پژوهی» دارد. در خلاصه بگوییم: بعد «نگرش» و بعد «روش». اما وقتی که عملا به اجرای روش های آینده پژوهی میپردازیم، احتمالا به مقام فهم صحیح یا همان «نگرش» نیز رسیده ایم. چون که صد آید نود هم پیش ماست. دلیل آن هم این است که چه در طراحی روش و چه در استفاده از آن، ابتنا بر فهم و نگرش آینده پژوهانه است. اما همین فهم مبانی و نگرش صحیح نسبت به آینده نیز در آینده پژوهی رایج که دارای بینشی سکولار و مادی گراست مورد انتقاد است. انتقاد به درستی از ناحیه دیدگاه اسلامی به آن وارد میشود و ذهن را به ایجاد یک بدیل نسبت به آینده پژوهی سکولار سوق میدهد که از آن شاید بتوان بعنوان آینده پژوهی اسلامی، یاد کرد.
آینده پژوهی اسلامی:
به نظر بنده، آینده پژوهی اسلامی دارای چشم بیناتری نسبت به آینده پژوهی سکولار خواهد بود. چرا که حداقل، از منابع گسترده تری نسبت به آینده پژوهی سکولار بهره میبرد. اما برای ایجاد آینده پژوهی اسلامی، کار و تلاش جدی لازم است. کار و تلاش جدی توسط افراد دلسوز و دغدغه مند، چه در حوزه بینش و مفاهیم پایه و چه در حوزه روش های آینده پژوهی. خوشبختانه در طول دوره ارشد آینده پژوهی توفیق استفاده از اساتید به‌نام صاحب نظری را در این حوزه داشتم. آقایان دکتر پدرام، دکتر افضلی، و دکتر احمدیان، که همگی رساله دکتری خود را در ارتباط با آینده پژوهی اسلامی، قرار داده بودند. کسب فیض از محضر استاد فرزانه، آقای دکتر مصطفی تقوی (دانشگاه صنعتی شریف) نیز به لطف خدا و بزرگواریشان به طریقی دیگر فراهم شد و الحمدلله بطور کل، با تلاش مدیر گروه محترم، آقای دکتر شراهی، سه ترم اولِ دوره ارشد آینده پژوهی دانشگاه طلوع مهر قم، با کسب فیض از بهترین اساتید آینده پژوهی کشور، به پایان رسید.

مظلوم، آینده پژوهی!:
آینده پژوهی مظلوم است. اگر شما یک فرد دلسوزی به حال نظام و کشورتان هستید، اگر ایران و اسلام را دوست دارید، اگر مشغول کار فرهنگی یا تربیتی هستید، اگر میخواهید آینده ایران بهتر از این باشد، شما را به تحصیل در رشته آینده پژوهی توصیه میکنم. اگر طلبه دغدغه مندی هستید که طالب اصلاح فرهنگ جامعه و اصلاح ریشه ای مشکلات هستید، اگر طالب اعتلاء اسلام در آینده هستید، یا یک مهندس همه فن حریف پرجنب و جوش فناور هستید، شما را به خواندن آینده پژوهی توصیه میکنم. کلا هر کسی که هستید حتی اگر نمیخواهید در دانشگاه آینده پژوهی بخوانید، حداقل به هر میزان که میتوانید، در قبالش مطالعه کنید.

توصیه و تجویز:
به وزارت آموزش و پرورش، و آموزش عالی توصیه میکنم که اگر به پیشرفت ایران علاقه مندید، یک درس سبک و ساده دو تا سه واحدی را با موضوع آینده پژوهی به مجموعه درس های دانش آموزان و دانشجویان ایران اسلامی اضافه کنید. تافلر میگوید: «ما باید فرزندان خود را وادار کنیم تا با موضوع آینده انشاء بنویسند.» اگر ذهن را به آینده پرتاب کنیم، بقیه قوا به دنبالش خواهند آمد. آینده جذاب، کشش ایجاد میکند. اگر تصویر جذابی درباره آینده در ذهن افراد ایجاد کنیم، همت و اراده رویارویی با مشکلات و جبران عقب افتادگی ها در ادامه ایجاد خواهد شد. هر کس باید در موضوع مورد علاقه خود رویایی در سر داشته باشد. رویایی همگرا با آینده پیشرفته ایران. در هر موضوعی که وجود دارد، به ازای هر فرد، یک تصویر از آینده. یک تصویر شوق انگیز جذاب که شخص بخواهد تا همه وجودش را برایش بدهد، یک تصویر زیبای شوق انگیز در برابر هر دانش آموز، هر دانشجو و هر طلبه. قطعا میتوان گفت که رهبر عزیزمان همواره با امیدبخشی و ساخت تصاویر جذاب درباره آینده کشور در این حوزه پیش‌تازند، اما این پایان راه نیست. ایشان کلان تصویر زیبای آینده را پیش روی ما میگشایند و در ادامه، ما باید، به ساخت تصاویر فردی همگرا با پیشرفت کشور بپردازیم. این تصاویر ذهنی و ذهنیت های ما هستند که جامعه را به پیش میبرند. هر کس باید رویایی داشته باشد رویایی عظیم و شوق انگیز، همگرا با پیشرفت ایران اسلامی.

_________________

فتح «سنگر دانشگاه»…

امروز دوازدهم بهمن ماه ۱۳۹۸ صبح ساعت ۷ و ۱۰ دقیقه بامداد با اشتیاق مشغول نوشتن این مطلب شدم. به نظرم اتفاق بسیار مهمی در حال وقوع است. اتفاقی الهی که مربوط به پس زدن تمامی ساختارهای شیطانی و فتح تمام سنگرهای جهان توسط اسلام و انقلاب جهانیش است.

دیشب از طرف آقای محمد همایون دوست عزیزم فایلی به دستم رسید که به شدت حاوی مطالب جالبی ذیل گفتمان شوق انگیز پیشرفت در فضای دانشگاه ها بود. کتاب یا مقاله ای با عنوان دانشگاه حکمت بنیان اثر آقای دکتر فاتح راد یکی از اساتید محترم دانشگاه صنعتی شریف. مشغول مطالعه مقاله بودم که شارژ گوشی تمام شد و لاجرم لازم شد که آن را به برق زده! و به استراحت بپردازم.
اما صبح هنگام با مدیریت الهی، با یک حس و حال عجیب از خواب بیدار شدم. دیدن خوابی بس جذاب و رویایی حال من را دگرگون کرده بود. در خواب دیدم که یک همایش عظیم در جریان است. چیزی فراتر از یک همایش ساده و معمولی. در واقع یک گردهم آیی عظیم انسانی بود که در محیط یک دانشگاه برگزار میشد. تمام سالنها و راهروها مملو بود ازجمعیت. از طرفی هم شیوه برگزاری همایش شبیه به یک مراسم مذهبی بود. آن طور که گویی یک نفر مداح رو به قبله مداحی میکند اما در واقع سخنرانی بود و محتوایی از طریق پروژکتور به مخاطبین ارائه میشد. از پیش قرار بود که چند نفر سخنران مشخص در کار باشد اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد و آن مفاهیم مهمی که لازم به ارائه بود به مخاطبین ارائه نشد. در خواب دیدم که جوانی سفید روی با سری کشیده اما با موها و محاسنی زیبا و سفید سخنران آخر بود. حق این بود که سخنران اصلی او باشد اما به سختی، آن هم تنها در ده دقیقه آخر بود که وقت به او رسید. وقت گذشته بود و میبایست کوتاه سخن بگوید. او می خواست مطالب مهمی را مطرح کند که عده ای با بیان آن مطالب مخالف بودند؛ اما من این امکان را داشتم، که به صحبت های او از طریق کنترلی که بر تصویر ویدئو پروژکتور و سامانه ارائه داشتم ضریب بیشتری بدهم. او به شیوه‌ای بسیار مستدل و علمی ازطریق ارائه تصاویر و ویدئوهایی سعی در ارائه مفاهیم بلند و عظیم گفتمان انقلاب اسلامی داشت. مطالب مهم او را من، در قالب خطوطی از نور، به واسطه کنترلی که بر سیستم ارائه مراسم داشتم، بر جمعیت می‌تاباندم. اما این مطالب عده ای را عصبانی می کرد. وقتی که جلسه تمام شد، تصویر هولناکی دیدم. در کنار تمام دیوارهای محل برگزاری مراسم، در نوری کم و به شکلی مرموز، عده ای تکیه زده بودند و با عصبانیت، به زبان انگلیسی از محتوای ارائه شده ابراز نارضایتی می کردند. اما محتوا چه بود؟ محتوا همان گفتمان پیشرفت انقلاب اسلامی بود؛ و آن شخص جوان حکیمِ سفید رویِ سفید مویِ زیبا و باکلاس! نماد شخص رهبر انقلاب.

در دیدگاه انقلابی اسلام، یکی از سنگر هایی که باید فتح بشود سنگر مهم «دانشگاه» است که در خواب به خوبی به این نکته اشاره شده بود، گفتمان رهبر انقلاب نیز امید، پیشرفت و خود باوری بود که در خواب به ذائقه آن جماعت غرب گرای مرموز کنار دیوارها خوش نیامده بود.

راستش را بخواهید من عاشق گفتمان پیشرفتم و اصلا درک نمیکنم که چرا بعضی ها نمیتوانند عاشقش باشند. آن هم پیشرفت با منطق اسلام، که در آن هم دنیا را در اوج میخواهد و هم آخرت را. هم فرد را، هم اجتماع را، هم اقتصاد را، هم فرهنگ را، و هم فناوری های همسو با همه خوب های دیگر را و اینکه خلاصه همه خوب ها را با هم همه یک جا میخواهد، برای همه. آن هم با محوریت محبت و عشق به یک معشوق عظیم بی نقص توانا. یک عشق فناناپذیر عظیم حقیقی که از طریقش به بی‌نهایت وصل میشوی. آیا این زیبا نیست؟ اساسا همه زیبایی ها همه با هم آن هم یکجا در هم، همه ضرب اند. چقدر حیف که عده ای دنیایشان محدود است به همین یک بعد و ظاهر صرفا مادی. به قول عزیزی دجال همان مکتبی است که تو را وا میدارد به اینکه همه دنیا را فقط با یک چشم ببینی. چشمی تنها ظاهر بین و مادی، در حالی که حقیقتی پنهان و ناپیدا پشت پرده همین عالم است که با این چشم ظاهربین قابل مشاهده نیست. چشم باطن بین میخواهد و ایمان به غیبی که همان اولش فرمود: این قرآن را برای (هدایت) مومنان به آن (غیب) فرستادیم: ذَٰلِکَ الْکِتَابُ لَارَیْبَ فِیهِهُدًى لِلْمُتَّقِینَ، الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ‌.